۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

تجربه

تجربه TA بودن (Teaching Assistant)، یکی از آموزنده ترین تجربه هایی است که برای هرکسی ممکن است پیش آید. درست مثل تجربه معلمی، با این فرق که معلم اصلی کس دیگری است و تو باید به شاگردها در یارگیری آنچه که فهمش دشوار است کمک کنی! این کمک در مورد درسی که من TAاش هستم با انجام یک سری آزمایش عملی می شود. در هر جلسه، سه آزمایش یک ساعته توسط سه TA برای سه گروه انجام می شود و این گروه ها در طی سه ساعت هر سه آزمایش را انجام می دهند، به این معنی که تو باید آزمایش را سه بار برای سه گروه مختلف تکرار کنی. البته، چون هفته بعد از آن هم این روند برای سه گروه دیگر تکرار می شود، در حقیقت شش بار هر آزمایش را انجام خواهی داد! این تکرار اما خالی از فایده نیست.
بار اول که آزمایش را انجام می دهی، معمولا وقت کم می آوری. سعی می کنی همه مطالب را با جزئیات توضیح دهی و تا به خودت می آیی وقت گذشته است. آخرش را باید طوری جمع کنی که وقت کم نیاوری و نتیجه این عجله و انبوه توضیحات را وقتی می فهمی که می بینی همه گیج و مبهوت هستند و انگار که اصلا نمی داند که چه باید کنند و به هم می گویند:"?It does not make any sense, why is it like that"!! گروه های بعدی اما خوش شانس تر هستند. چرا که تو باید خیلی زود به خودت بیآیی، دست از پر حرفی برداری و فقط به اندازه ای که برای انجام آزمایش لازم هست، تئوری به خوردشان بدهی! این پختگی تو به وضوح خود را در نتیجه کار گروه های آخر نشان می دهد: گروه هایی که مطلب را خوب و روشن فهمی ده اند و با لبخندی از سر رضایت، از تو تشکر می کنند و می شنوی که به هم می گویند:"That makes sense, now".
و جالب اینکه، آزمایش همان آزمایش است، شاگردان همان شاگردانند و تو همان معلم. اما به راستی، تو دیگر همان معلم نیستی، و بر اساس آنچه به تجربه آموخته ای، یک معلم دیگری!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

that's really true..... actually students also always want to be in the 2nd section of the labs! just for the sake of the facts you mentioned

shahrzad گفت...

حالا میدانم اگر بگویم معلمی زیباترین شغل دنیاست والبته سختترین،حتماَباور می کنید!همیشه برایتان دعا می کنم...