۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

نقل قول

داشتم وبلاگ گردی می کردم که سر از "یادداشت های یک پستاندار" در آوردم. نوشته های جالبی دیدم که چندتاش رو اینجا می آرم:

" (از در درامدی)
اگر باتقوا بودم،
با يک تق وا می رفتم؟"

" (درغنچه ای هنوز)
بلبل
غنچه را چید و با خودش برد
می ترسید باز شود و به زيبایی خیالش نشود"

" (آدم برفی)
کسی رد پایش را ندید
آنقدر عجله کرد که دماغش را جا گذاشت"

" (حرف)
روی حرفم نمی
ایستم
چون مجبور می شوم آنرا زیر پا بگذارم"

" (پرنده فراموشکار)
درِ قفس را برایش بازکردم
اما ...
با خودش گفت: چرا تابحال قطعه ای برای رهايي نساخته بودم"

" (با بید مجنون)
چطور توانستی روشنی آسمان را ببینی
و سر بسوی خاک سیاه بیاوری
تو هم مثل من مجنونی"

هیچ نظری موجود نیست: